«و قیل للذین اتقوْا» گفتند متقیان را که از شرک بپرهیزیدند، «ما ذا أنْزل ربکمْ» چه چیزست که فرو فرستاد خداوند شما، «قالوا خیْرا» همه نیک گفتند، «للذین أحْسنوا فی هذه الدنْیا حسنة» ایشانراست که نیکویى کردند در این جهان نیکوى، «و لدار الْآخرة خیْر» و سراى آن جهان باز به، «و لنعْم دار الْمتقین (۳۰) جنات عدْن» و نیک سرایست پرهیزکاران را


بهشتهاى همیشه‏اى، «یدْخلونها» مى‏روند در آن، «تجْری منْ تحْتها الْأنْهار» زیر درختان آن جویها روان، «لهمْ فیها ما یشاون» ایشانراست در آن هر چه ایشان خواهند، «کذلک یجْزی الله الْمتقین (۳۱)» چنان پاداش دهد الله پرهیزکاران را.


«الذین تتوفاهم الْملائکة» ایشان که مى‏میراند ایشان را فریشتگان، «طیبین» و ایشان از کفر پاک، «یقولون سلام علیْکمْ» مى‏گویند ایشان را سلام بر شما، «ادْخلوا الْجنة بما کنْتمْ تعْملون (۳۲)» در بهشت روید بآن کردار نیکو که مى‏کردید.


«ْ ینْظرون» چشم مى‏دارند، « أنْ تأْتیهم الْملائکة» مگر آنچ بایشان آید فریشتگان میراننده «ْ یأْتی أمْر ربک» یا آید کار خداوند تو ناگاه، «لک فعل الذین منْ قبْلهمْ» هم چنان چشم مى‏داشتند ایشان که پیش از ایشان بودند، «ما ظلمهم الله» و الله بر ایشان ستم نکرد، «لکنْ کانوا أنْفسهمْ یظْلمون (۳۳)» لکن ایشان بر خویشتن ستم کردند.


«فأصابهمْ سیئات ما عملوا» بایشان رسید بدهاى کردار ایشان که کردند، «و حاق بهمْ» و فرا سر ایشان نشست، «ما کانوا به یسْتهْزون (۳۴)» آنچ بر آن مى‏خندیدند و افسوس مى‏کردند.


«و قال الذین أشْرکوا» مشرکان گفتند، «لوْ شاء الله» اگر خدا خواستى، «ما عبدْنا منْ دونه منْ شیْ‏ء» ما نپرستیدیمى جز از او هیچیز، «نحْن و لا آباونا» نه ما و نه پدران ما، «و لا حرمْنا منْ دونه منْ شیْ‏ء» و نه ما هیچیز حرام کردیم و جز از آن، «کذلک فعل الذین منْ قبْلهمْ» پیشینیان همین کردند، «فهلْ على الرسل إلا الْبلاغ الْمبین (۳۵)» هست بر پیغامبران مگر پیغام رسانیدن آشکارا.


«و لقدْ بعثْنا فی کل أمة رسولا» و انگیزانیدیم در هر امتى و اهل روزگارى فرستاده‏اى، «أن اعْبدوا الله» که خداى را پرستند، «و اجْتنبوا الطاغوت» و از ناسزاها و از کژها بپرهیزند، «فمنْهمْ منْ هدى الله» بود از ایشان کسى که الله وى را راه نمود، «و منْهمْ منْ حقتْ علیْه الضلالة» و بود از ایشان کسى که بر وى گمراهى از حکم خداى بیش شده بود، «فسیروا فی الْأرْض» بروید در زمین، «فانْظروا کیْف کان عاقبة الْمکذبین (۳۶)» بنگرید که چون بود سرانجام استوار نگیرندگان پیغامبران.


«إنْ تحْرصْ على‏ هداهمْ» اگر چه حریص باشى و سخت واینده بر راه یافتن مشرکان، «فإن الله لا یهْدی منْ یضل» راه ننماید الله کسى‏ که خود وى را بى راه کرد، «و ما لهمْ منْ ناصرین (۳۷)» و ایشان را نه یارى ده بود و نه کارساز.


«و أقْسموا بالله» و سوگندان خوردند، «جهْد أیْمانهمْ» چندانک دانستند و توانستند، «لا یبْعث الله منْ یموت» که الله هرگز مرده نینگیزاند «بلى‏ وعْدا علیْه حقا» بلى انگیزاند و این ازو وعده ایست راست کردن آن بروى حق، «و لکن أکْثر الناس لا یعْلمون (۳۸)» لکن بیشتر مردمان نمى‏دانند.


«لیبین لهم» تا ایشان را باز نماید، «الذی یخْتلفون فیه» آن روز و آن کار که در آن مختلف بودند، «و لیعْلم الذین کفروا» و تا بدانند آن روز کافران، «أنهمْ کانوا کاذبین (۳۹)» که ایشان دروغ مى گفتند.


«إنما قوْلنا لشیْ‏ء إذا أردْناه» گفتار ما چیزى را که خواهیم که بود، «أنْ نقول له کنْ فیکون (۴۰)» آنست که آن را گوئیم که باش تا بود.